کاش

جاذبهمن مانده ام و با کلی خاطرهدر کنارت اما با کلی فاصلهای اشک همدم روز هاو شب های من تو میخندی گویی نداری حوصلهدفتر شعر من پر است از القاب تواز آه من نمیترسی؟نداری واهمه؟آسمان ،چشمان تو بود میدانمآدم به آدم میرسد میدانی؟ قانون جاذبهعشق ساروان را در بیایان می کُشدوای از آن که ندارد روزی قافلههر شیشه بر سنگ نگاهت نگاه کرد شکستشاید بر نگاهت خوانده جادوی ساحرهحسن بیگی (محّب) کاش...

بگذار مجنون تو باشم بعد بروچون تیر سه شعبه در قلب تو باشم بعد برو بگذار از پیله خود سر برآرَد قلب عاشقمن پروانه شمع تو باشم بعد بروبگذار شاعر دیوانه بخواند شعرش رامن وزن و ردیف شعر تو باشم بعد بروبگذار بشیند کبوتر بر خانه معشوقچون کبوتر جَلد خانه تو باشم بعد بروبگذار نفس های عمیقم از آه نباشد مرگ بر تن و جانم بنشیند بعد برومن که در عماق نگاهت نشستمبگذار در دریای نگاهت غرق شوم بعد بروحسن بیگی(محّب) + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ ساعت 8:50 توسط محمد حسین  |  کاش...

نگاه عاشقت را خوب می خوانم حرف های نگفته دلت را خوب می دانمدر این زمانه که عشق بازی بچه هاست پای عشق تو تا پای جان می میمانمشاید نشود گذشته ای ساختآینده ام را با عشق تو می سازم بلبل مست می خواند از عشق تو او میخواند و من دل و دین می بازمحسن بیگی(محّب) + نوشته شده در دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۴۰۲ ساعت 8:19 توسط محمد حسین  |  کاش...